سادات ( اجتمائی ، فرهنگی ، مذهبی )

سید یحیی حسینی
سید یحیی حسینی، حسین آباد عاشوری
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
نویسندگان
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۶ ب.ظ

من عطش الوده ام

..

من عطش آلوده‏ام آبم دهیدa

جرعه‏اى از باده‏ى نابم دهید

 

لب ز اسرار شهیدان دوختم‏

سینه‏ام آتش گرفت و سوختم‏

 

«گوى توفیق» از میان برداشتند

یکه و تنها مرا بگذاشتند

 

یک غزل در حنجرم خشکیده است‏

شعرهاى دفترم خشکیده است‏

 

دوستان رفتند و من جا مانده‏ام‏

در قفس تنهاى تنها مانده‏ام‏

 

قمریان در بوستان خنیاگرند

بلبلان در گلستانى دیگرند

 

ما فقط دم از تکامل میزدیم‏

دل به دریاى تساهل میزدیم‏

 

ما جعلنا خوانده و سالم شدیم‏

مایل این رخوت دائم شدیم‏

 

ما سلامت را سعادت خوانده‏ایم‏

در کجا درس شهادت خوانده‏ایم‏

 

غیرت آیینان خطر کردند، زود

تا خدا میل سفر کردند، زود

 

جملگى پروانه‏ى آتش شدند

در حریم عاشقى آرش شدند

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۰۹
سید یحیی حسینی

نظرات (۱)

سلام باتشکر از زحمات شما بابت شهداء. اجرتون با شهداء انشاالله. شهید اسدی منش در قسمتی از وصیت نامه خویش می نویسد . مادرجان دوست داشتید پسرتان مثل پسرهای دیگر داماد شود و عروس به خانه بیاورد اما پسر شما در سنگر عشق داماد شد مادرجان بایک دستم در اینجا بجای سیب نارنجک پرت میکنم و بادست دیگرم قرآن بسر دارم. مادرجان در اینجا بجای لباس دامادی، لباس شهادت پوشیده ام. مادر جان خدا حافظ.(از زبان اخوی شهید)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی