سادات ( اجتمائی ، فرهنگی ، مذهبی )

سید یحیی حسینی
سید یحیی حسینی، حسین آباد عاشوری
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
نویسندگان
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۴۱ ب.ظ

دیوانگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۱
سید یحیی حسینی
شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ

حکا یت دیوانگان

  حکا یت دیوانگان
از« ذوالنون» مصری روایت شده است که گفت : درهنگام سیاحت به شهری رسید م ودرحوالی  آن کوشکی به نظرم آمد اراسته ودر زیر آن نهری جاری بود ، برلب آّن نهر نشستم ووضومی گرفتم نظرم به جمال زن جمیله ای افتاد که بر بام کوشک بود .
چون مرا د ید  گفت : چون تورا از دور دیدم پنداستم د یوانه ای و چون وضو ی ترا د یدم گمان کردم تو مرد عالمی وچون پیش آ مد ی گفتم شاید عارفی، الحال مرا معلوم میشود نه دیوانه نه عالم ونه عارفی، چون اگر د یوانه بودی وضو نمی گرفتی واگر عام بود ی به جانب خانه نا محرم نمی آ مدی واگر عارف بودی به غیر خدای  به جای دیگر نظر نمی کردی .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۳
سید یحیی حسینی
پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ

برگ درخت خرما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۳
سید یحیی حسینی
پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ

بیگانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۲
سید یحیی حسینی
پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ

من از بیگانگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۹
سید یحیی حسینی

طویله

در عملیات مرصاد، به اسلام آباد رسیدیم. جایی برای اختفا نبود، هر جا اطراق می کردیم، ممکن بود دشمن پیدایمان کند. فرمانده که مانده بود نیروهایش را کجا مخفی کند، به یکی، دو نفر از رزمنده ها گفت: «بگردید و این اطراف طویله ای را پیدا کنید.» بعد از دقایقی او برگشت. طویله ای جنب کارخانة یخ سازی پیدا کرده بود که پر از احشام گوناگون بود. به آن جا رفتیم. بی سیم چی که می خواست موقعیت را به ستاد لشکر اعلام کند، می گفت ما در «طویله» هستیم و ستاد متعجب از این که اسلام آباد کجا و شهر طویلة عراق کجا، که بالاخره با هزار زحمت بی سیم چی ما قضیه را به آنها تفهیم کرد. تشخیص فرمانده و انتخاب طویله، جان همة بچه ها را نجات داد؛ چون دشمن فکر می کرد نیروها از جاده می آیند و حتما در خانه های متروکه و بدون سکنه اطراق می کنند. ولی تصور نمی کرد که نیروها نه از طریق جاده، بلکه از طریق کوه بیایند و در طویله مستقر شوند، تا صبح منافقین را در کمینگاه خود غافلگیر کنند و راه گریزی برایش باقی نگذارند.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۸:۰۱
سید یحیی حسینی
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ

عرب اما ایرانی

عرب اما ایرانی

یکی از رزمندگان سیاهپوست خوزستان، یک بار نزدیک سنگر عراقی ها با زبان عربی، داد و فریاد راه انداخته بود که «بیایید بیرون! ایرانی ها حمله کردند!» و اولین افرادی را که سراسیمه از سنگر خارج شده بودند، به گلوله بسته و به درک واصل کرده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۵
سید یحیی حسینی
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ

اتوبوس سوار شدن

اتوبوس سوار شدن

در جبهه اگر رزمندگان می خواستند به همدیگر التماس دعا بگویند می گفتند:«اتوبوس سوار شدی ما را هم سوار کن!» یعنی در راه رسیدن به محبوب و خشنودی او ما پیاده ایم و تو سواره و سزاوار نیست که سواره رعایت حال پیاده را نکند، قدر مشترک تشبیه اتوبوس سوارشدن به نماز شب خواندن در ظرفیت چهل سرنشین داشتن اتوبوس و استحباب دعا برای چهل مؤمن در قنوت نماز شب بود.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۸
سید یحیی حسینی
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۴۳ ب.ظ

آهن ربا

آهن ربا

کنایه از حضور مداوم بسیجی در جبهه بود به طوری که آنقدر زخمی (مجروح) شده بود که جای سالم در بدنش نبود و آنقدر ترکش به بدنش خورده بود که اگر آهن ربا به بدنش نزدیک می کردیم جذب آن می شد و یا به عبارت دیگر بدنش مثل آهن ربا، تیر و تر کش ها را جذب می نمود.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۳
سید یحیی حسینی
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ

اتوبوس بهشت

اتوبوس بهشت

خمپاره و گلوله توپ و تانک و امثال آن. بدین خاطر که بچه ها بعضا به وسیله اصابت آنها به فیض شهادت می رسیدند و به بهشت خشنودی حق تعالی راه می یافتند، گویی این توپ و خمپاره اتوبوس مخصوص بهشت بود که همراهان خود را به مقصود و مقصد می رساند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۳۹
سید یحیی حسینی