يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ
مردان جنگ
دلیران چون رعد و طوفان و سیل
به آنان که بىپا و سر آمدند
شهید از دیار خطر آمدند
به مفقود و جانباز و ایثارگر
که شد تیغشان بر عدو کارگر
به مردان در کنج محبس قسم
به «والفجر و بیتالمقدس» قسم
به دلتنگى «کربلاى چهار»
به یاران گمگشته و بىمزار
به «فتحالمبین» و به «فتحالفتوح»
به طوفان، به کشتى، به دریا، به نوح
به «مرصاد» و مردان مرگ آفرین
منافق ستیزان تیغ آتشین
به آنان که پروازشان تا خداست
مرا بر خدا و ولى التجاست
هلا تا نپرسى ز سربازىام
که من کشتهى عشق «خرازى»ام
خوشا «باکرى» با دل عاشقش
که رگبار بستند بر قایقش
خوشا همت «حاج همت» خوشا
خوشا شور و شوق شهادت، خوشا
خوشا فهم «فهمیدهى» نوجوان
که بىقدر بودش تمام جهان
خوشا شور «قربانعلى عرب»
گه رقص مرگ و جنون و طرب
که «فهمیده» را دید در قتلگاه
ز نارنجک آن دم که ضامن کشید
به زیر زرهپوش خود را فکند
۹۴/۰۴/۲۱