- اخلاق اسلامى مرحوم نراقى
نقل مىکنند وقتى که ملامهدى نراقى کتاب جامع السعادات را نوشت و نسخههاى آن منتشر شد یک نسخه به دست سید مهدى بحرالعلوم رسید. بسیار از این کتاب در شگفت شد و آرزو کرد روزى به دیدار مؤلف توفیق یابد.
اتفاقاً بعد از مدتى مرحوم نراقى به نجف رفت طبق رسم آن زمان همه علماء به دیدن او رفتند تنها کسى که به ملاقات او نرفت سید مهدى بحرالعلوم بود. همه طلبهها از این جریان تعجب کردند اتفاقاً مرحوم نراقى به دیدن بحرالعلوم رفت اما سید بحرالعلوم چندان توجهى به ایشان نکرد. دو مرتبه به دیدار او رفت باز هم برخورد خیلى گرم نبود.
تا اینکه براى خداحافظى مرحوم نراقى به دیدار سید بحرالعلوم رفت این دفعه حاضرین دیدند سید با کمال خضوع تا نزدیک درب به استقبال نراقى رفت.
پس از پایان مجلس علت جریان برخورد اول و دوم را پرسیدند فرمود: من کتاب جامع السعادات او را خوانده بودم و آن را در نوع خود بىنظیر یافتم خواستم مؤلف آن را ببینم و آزمایش کنم که آیا آنچه در کتاب خود نوشته عمل مىکند یا نه؟ دیدم آرى به آنچه نوشته جامه عمل پوشیده است.
3- اخلاق اسلامى آیت اللَّه دستغیب
آقاى جمارانى نقل مىکرد که یکى از کمونیستها برایم گفت که از میان شما روحانىها فقط به یک نفر ارادت فوق العاده دارم ان هم آقاى دستغیب شیرازى است. پرسیدم: چرا؟ گفت: در زندان انفرادى روى سکوى مخصوص استراحت زندان خوابیده بودم نیمههاى شب بود ناگهان درب زندان باز شد سید پیرمردى کوتاه قد لاغراندامى را وارد کردند من سرم را بالا کردم دیدم عمامه به سر است سرم را زیر لحاف کردم و دوباره خوابیدم. نزدیک طلوع آفتاب دیدم دستى به آرامى مرا نوازش مىدهد با زبانى خوش گفت: آقا نمازتان قضا نشود.
من با تندى و پرخاش گفتم من کمونیستم نماز نمىخوانم. آن بزرگوار فرمود: پس خیلى ببخشید معذرت مىخواهم.
من دوباره خوابیدم وقتى بیدار شدم مجدداً از من عذرخواهى کرد مدتى در یک سلول بودیم اما من شیفته اخلاق این مرد شدم و ارادت خاصى به ایشان پیدا کردم. «1»
-